- ترانه زدن ((~. زَ دَ))
- آواز خواندن
معنی ترانه زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شعله زدن زبانه کشیدن مشتعل شدن، شعله کش مشتعل
زدن و نواختن چغانه ساز زدن، پرده و نغمه و آهنگی از موسیقی نواختن
سیلی زدن، چک زدن
جوانه برآوردن گیاه
کنایه از به وجود آمدن مثلاً عشق در وجودش جوانه زده بود
کنایه از به وجود آمدن مثلاً عشق در وجودش جوانه زده بود
کندن نقب یا چاه برای پی بردن به آب
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چک زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
شعله کشیدن آتش
بسیار سخن گفتن در هنگام خرید برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن
کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن
Bargain
Shoulder
торговаться
нести на плечах
feilschen
schultern
торгуватися
нести на плечах
targować się
nosić na ramionach
negociar
carregar
contrattare
caricare
regatear
porter
marchander
afdingen
op de schouder nemen
कंधे पर रखना